به دستانت نگاه این مریض است
شفا در بارگاه تو فریضه است
دوبیتی گرچه کوتاه است اما
خودت می دانی این غم ها عریضه است...
التماس دعا
این عطر خون توست با آبان می آید
ازجاده های سرخ کردستان می آید
بعد از شهادت زنده تر خواهی شد ای عشق
عاشق که بی جان می شود ، با جان می آید
مجنون جزیره نیست ، مجنون سینه توست
چون از جماران جنون فرمان می آید
فرمانده می داند که خیبر سوز دارد
وقتی که لشگر می رود ، گردان می آید
...
یک شهر می گرید در آغوش مزارت
یکریز در گلزار قم ، باران می آید
بیست و هفتم آبان ماه ، سالروز شهادت لاله های خونین مهدی و مجید زین الدین
جاده بانه -سردشت محل شهادت
امام خمینی فرمودند که «جزیره باید حفظ شود»؛ آقا مهدی سه روز و سه شب نخوابید و طلسم جنگ روز را شکست؛ دستور داد هر کس برای خودش یک حفره ایجاد کند و در روز با سینه توی آن بخوابد و جلوی دشمن را بگیرد و شب دشمن را به عقب براند.
بعد خیبر، دیگر کسی از فرمانده گردان ها و معاون ها یش باقی نماند بود؛ یا شهید شده بودند، یا مجروح.تنها شده بود.
حاج کاظم: تو می دونی گردان بره خط،گروهان برگرده یعنی چی؟تو می دونی گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟تو می دونی دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی ؟
و
دارد حسین می وزد از سوی کربلا ....
دلم تنگ سحرهای دوکوهه است
دوباره در تمنای دوکوهه است
دوکوهه ! کاش دنیایم تو باشی
دو قصر بی تجمل بی حواشی
دوکوهه ! کاش من مال تو بودم
شهیدت می شدم خون می سرودم
دوکوهه ! پادشاهان کجایند ؟
به روی میهمان در می گشایند ؟
کجارفتند پوتین های خاکی ؟
کجا رفته است عصر بی پلاکی ؟
دو کوهه غرق عطر خاک و خون است
دو کوهه اولین گام جنون است...