دلتنگ محرمی اگر ای دل من !
در خلوت ِ تنهایی خود سینه بزن
هفتاد و دو روز مانده تا برگردند
هفتاد و دو سر بدون هفتاد و دو تن
سرزد از شرق قبیله ، آفتاب
چشمه جوشاند از مسیله ، آفتاب
با کویری های قم ، هم کاسه شد
ساده و بی شیله پیله ، آفتاب
طاهره ، معصومه ، لیلای رضا
فاطمه ، سِتّی ، جلیله ، آفتاب
ذره ها را برد تا عرش حرم
شرحی از "نحن الوسیله " - آفتاب -
او مرا شمس الشموسی کرده است
آفتاب آمد دلیل ِ آفتاب ...
+ در بسیاری از منابع کهن از حضرت معصومه به «ستّی فاطمه علیها السلام» یاد شده است. مثلاً در «تاریخ قم» و نیز «انوارالمشعشعین» چاپ سنگی، ص 208 و «منتهی الآمال» ج 2، ص 161 و و162 و دلائل الامامه، ص 309 لقب «ستّی» آمده است. به معنی خانم و بی بی . گویا این کلمه مخفّف «سیدتی» است.
+قرآن مجید می فرماید: " یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمنوُا اِتَّقوُا اللهَ وَ ابتَغُوا إِلَیهِ الوَسیلَةَ... " امام صادق(علیه السلام ) در ذیل آیه می فرمایند: " نَحنُ الوَسیلَةُ " و رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم ) می فرمایند: "نَحنُ الوَسیلَةُ الَی الله... "
+ مسیله نام کویری در قم است که برخلاف سایر کویرهای ایران که از پوشش گیاهی بهره چندانی نبردهاند، دارای تنوع بالای گیاهی و جانوری است.
خبرهای جدید کوفه داغ است
خبرها دست ِ یک دسته کلاغ است
ولی از چاه اگر چیزی بپرسی
جوابش غربت نهج البلاغه است
ما دچار کمی خلل شده ایم
بچه های بد ِ محل شده ایم
از میانمار ِ سوخته پیداست
در گالن های نفت حل شده ایم
سوره ها را کسی نمی فهمد
مست دنیایی از غزل شده ایم
excuse us please مسلمانان !
تازگی انگلیس عمل شده ایم
طبق اخبار واصله ، ما هم
عضوی از سازمان ملل شده ایم
...
عروسک های یک چشم المپیک!
برقصید و به هم گویید تبریک
زایون ها باشما کاری ندارند
هدف قلب میانمار است ، شلیک !
تو در شناسنامه خود دست می بری
اما هنوز بین پسرها که آخری
داغ برادران شهیدت سپید کرد
موهای او که ریخته از زیر روسری
حالا تو ساک بسته ای و فکر رفتنی
مادر به فکر طاقچه با عکس دیگری
مادر به فکر کوچه به نام شما شدن
تو فکر کوچ کردن از این بی برادری
وقتی خبر نداشته باشد ، چه کوچه ای؟
وقتی پسر نداشته باشد، چه مادری؟
این پیچ آخر است نشسته است در کمین
از این به بعد کوچه تو را می زند زمین
از این به بعد کوچه کبودی است سهم تو
ای زیر چشم های تو از جنس حور عین..
نمی خواهد غلامی و ندیمی
برقصان پرده ها را با نسیمی
خودت در آسمان ها دست داری
خودت در باد و باران ها سهیمی
نگاهت رام کرده شیرها را
تو ای با هرچه در عالم صمیمی
بگو با من حدیثی از غمت را
عطایم کن دلی عبدالعظیمی
چه غم از بغض " مغضوب علیهم " ؟
شمایی که صراط المستقیمی !
نمی ترسیم از باد مخالف
که از سمت تو می آید ، شمیمی
گرفتم نان و خرمای غزل را
علی هستی و من بچه یتیمی
...
همیشه در خیالم سیب دارم
که نیمی هادی و مهدی است نیمی
(علیهما السلام)
دریای عقل و کوهی از احساس دارد
دختر همیشه از پدر میراث دارد
وقتی علی اکبر ، محمد ، عون ، رفتند
گفتند زینب لااقل عباس دارد
حالا نمازش را شکسته ، دست بسته ...
حالا میان جانمازش یاس دارد
دنبال یک پیراهن کهنه است ازبس
دختر به ارث مادری وسواس دارد
زیباست داغ بی کسی و بی حسینی
بانو به دنیایش نگاهی خاص دارد
کامل شده سیرها ، پس از دیدن تو
ما را چه به غیر ها ، پس از دیدن تو
آیینه ای از ضریح شش گوشه شدند
چشمان زهیرها ، پس از دیدن تو...
بین دو نهر آب ، تشنه
غرقه به خون ، بی تاب ، تشنه
واجب جدایی سر از تن
از باب استحباب ، تشنه
شش ماهه خیلی بی قرار است
تا می پرد از خواب تشنه
تیری نگاهش سمت مشک است
آماده پرتاب ، تشنه
چشم اولی الابصار ، خونین
کام اولی الالباب ، تشنه
حیّ علی حیّ علی خون
گودال تا محراب ، تشنه
یا لیتنی کنت معک ، آه !
جاماندم از اصحاب ، تشنه