بین دو نهر آب ، تشنه
غرقه به خون ، بی تاب ، تشنه
واجب جدایی سر از تن
از باب استحباب ، تشنه
شش ماهه خیلی بی قرار است
تا می پرد از خواب تشنه
تیری نگاهش سمت مشک است
آماده پرتاب ، تشنه
چشم اولی الابصار ، خونین
کام اولی الالباب ، تشنه
حیّ علی حیّ علی خون
گودال تا محراب ، تشنه
یا لیتنی کنت معک ، آه !
جاماندم از اصحاب ، تشنه