سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

کشیدی دلم را به سویی که باید
رسیدم به آن آرزویی که باید
امیدم به دریای لطف کریم است
ندارم اگر آبرویی که باید
نسیمی نصیبم کن از کربلایت
بگیرد تنم عطر و بویی که باید
یکی چشم ِخیسم ، یکی چشم ِ لطفت
دو چشم اند در گفت وگویی که باید
به نیزه ، به خنجر ، بدهکارم ای عشق!
سری را که قطعا ، گلویی که باید
رسیدم رسیدم به وقت نمازت
ندارم ندارم وضویی که باید
 
 

 

 

*عنوان، مصرعی است از آقای علی محمد مودب

*اللّهم اجعلنى أخشاک کأنّى أراک


نوشته شده در  چهارشنبه 92/7/17ساعت  6:35 صبح  توسط زهرا بشری موحد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
جبهه ی ما نداشت آتش بس
محرم
مناجات
راهی که از سر گرفتیم
دوبیتی فاطمی
برای «فتح خون»
هر بار مشهد می آیم
برای همسرم
این است حال زائر دلتنگ سامرا
صفرنامه
بشنو از نَی غربت دزفول را
جهت ثبت در تاریخ
از امشب آب خوردن سخت میشه
مَثَل الإمام مَثَل الکعبه
برای شحنه ی نجف
[همه عناوین(63)]